قهوه دم می کنم
نصـف قاشق سیانور بـه فـنجانت مـــی ریزم
لبخند که می زنی …
می گویم : قهوه ات سرد شده بگذار عوضش کنم
این کار هر شب من است
سال هاست که می خواهم تو را بکشم ولی لبخندت....را چه کنم؟
قهوه دم می کنم
نصـف قاشق سیانور بـه فـنجانت مـــی ریزم
لبخند که می زنی …
می گویم : قهوه ات سرد شده بگذار عوضش کنم
این کار هر شب من است
سال هاست که می خواهم تو را بکشم ولی لبخندت....را چه کنم؟
واقعا؟!
یغما گلرویی صرفا یک ترانهسراس!
گاهی اوقات شعر آزادم میگه!
اره
اهنگ و.. ب طرز وحشتناکی ب صورت انتخابی گوش میدم
برام مهمه ک طرف چرت نخونه!صداش ملایم باشه!موسیقیش هم اروم!
+
این شعر رو ب درخواست ی دوست اینجا قرار دادم!
اسپریچو!