گر تو را
با ما تعلق نیست
ما را شوق هست
ور تو را
بی ما صبوری هست
ما را تاب نیست
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من ، در چشم عاشق آب هست و خواب نیست...!
گر تو را
با ما تعلق نیست
ما را شوق هست
ور تو را
بی ما صبوری هست
ما را تاب نیست
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من ، در چشم عاشق آب هست و خواب نیست...!
گفته بودی با قطار اینبار خواهم رفت و من...
مانده ام باید چطور این چرخ را پنچر کنم!