تارا محمد صالحی 1

کاش درد


آنقدر کوچک میشد


که پشت میز یک کافه می نشست


چای می خورد


ساعتش را نگاه می کرد


و با عجله می گفت “خداحافظ”




روشنا! ۰ خوشم اومد :)
شعرایی که ازشون خوشم اومده رو میذارم
تا جایی بشه با نام شاعر...
تگ ها
پیوند های روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان