تو دل‌ می‌‌کَنی، من جان!

تو دلت می‌ آید من را رها کنی، من جانم می‌‌رود از تو دور شوم!

تو یکبار برای همیشه "نه" می‌‌گویی، اما من میان هزار و یکشب "آ‌ری" به ادامه تنها ماندنم می‌‌اندیشم!

تنهایی

چیزهای زیادی

به انسان می آموزد

اما تو نرو

بگذار من نادان بمانم ...

پ ن

"چرا رفتی

چرا من بی قرارم..."

صبر پرید از دلم عقل گریخت از سرم

تا به کجا کشد مرا مستی بی امان تو

بیــن من و تو چیزی

دیـــوار نخواهد شد

مرگ می خندد به فهم غافل من تا ابد

بی تو گر یک لحظه خود را زنده باور می کنم

شاعـر! دلت به راه بیاویز و از غزل

 طاقی بزن خجسته که دلخواه می رسد