فاضل نظری4

پای رفتن هم ندارم من،از کوی دلت


پا نهادن بر دل مست و خرابم پای تو...

روشنا! ۰ خوشم اومد :)

شفیعی کدکنی 1

از زلزله و عشق خبر کس ندهد

آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای!

روشنا! ۰ خوشم اومد :)

فاضل نظری3

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد


که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

روشنا! ۱ نظر ۱ خوشم اومد :)

حسین منزوی

گاهی فقط همین که به امّیدِ دیگری

از خود غریبه‌تر شدی و خسته‌ای، بس است

اهل زمین همیشه زمینگیر می‌شوند

یک بال اگر از این قفست رَسته‌ای، بس است

روشنا! ۱ خوشم اومد :)

محمد علی بهمنی 3

دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه


امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام

روشنا! ۰ خوشم اومد :)

حسین زحمتکش 1

چه صادقانه برایت غزل سرودم و تو


چه بی ملاحظه گفتی : چقدر بی کاری !

روشنا! ۱ نظر ۰ خوشم اومد :)

رهی معیری 1

یا درد و غمی که داده ای، بازش گیر

یا جان و دلی که برده ای، بازش ده

روشنا! ۰ خوشم اومد :)

آرش نژادی 1

می دانم !
آخر یک روز…

خسته می شود از نیامدنش
شوخی که نیست!

مگر آدم…
چقدر می تواند نیاید...

روشنا! ۱ خوشم اومد :)

فاطمه فراهانی 1

گفتند که از هر چه بترسی به سرت می آید


من اگر از تو بترسم به سرم می آیی؟!!؟!!


روشنا! ۳ خوشم اومد :)

هوشنگ ابتهاج 2

جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست

روشنا! ۱ خوشم اومد :)
شعرایی که ازشون خوشم اومده رو میذارم
تا جایی بشه با نام شاعر...
تگ ها
پیوند های روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان