ناشناس 2

مویِ لَخْتَتْ,مثلِ پنبه نرم,مثلِ شب،دراز ..


یک سوال:آیا تو هم، شامپویِ پَرژَک می زنی


روشنا! ۱ نظر ۰ خوشم اومد :)

حسین منزوی

ز عشق های جوانی، عزیزتر دارم

تو را که گرمی خورشید در خزان خوش تر …


روشنا! ۰ خوشم اومد :)

مهدی فرجی 2

خورشیدمی و عادت هر روزه ام اینست


یک پنجره مبهوت تماشای تو باشم...


پ ن

ممنون بابت دقت اقای شهاب غ! و تصحیح شعر!

:)

روشنا! ۱ نظر ۱ خوشم اومد :)

ناهید عرجونی 1

دنیا

جای خوبی

برای شاعر شدن نیست

این بار که برگردم

درخت می‌شوم !

روشنا! ۱ خوشم اومد :)

قیصر امین پور1

زمن عبورمیکنی ودم نمیزنی...


تنهادلم خوش است که شایدندیده ای...

روشنا! ۱ خوشم اومد :)

علی صفری

خسته ام ! کاش کسی حال مرا می فهمید ...

غیر از این بغض که در راهِ گلو سد شده است

شدم ام مثل مریضی که پس از قطع امید

در پی معجزه ای ... راهی مشهد شده است ... 

روشنا! ۱ خوشم اومد :)

کامران رسول زاده1

تو دیگر چه جور معشوقی هستی ؟

نه دستم به تو می رسد

نه می توانم از شوق دیدنت

بال در آورم

تو ، دست و بال مرا بسته‏ ای ..



روشنا! ۰ خوشم اومد :)

حسین دهلوی 1

نقش اصلی در جهان را رنج بازی می کند

بی تو دنیا جز نمایشنامه ای بغرنج نیست

روشنا! ۰ خوشم اومد :)

مجتبی صادقی 1

دل اسیر آتش و شانه اسیر زلزله

کاش می شد با خودم احساس همدردی کنم

روشنا! ۰ خوشم اومد :)

یغما گلرویی 1

قهوه دم می کنم
نصـف قاشق سیانور بـه فـنجانت مـــی ریزم
لبخند که می زنی …
می گویم : قهوه ات سرد شده بگذار عوضش کنم
این کار هر شب من است
سال هاست که می خواهم تو را بکشم ولی لبخندت....را چه کنم؟

روشنا! ۳ نظر ۱ خوشم اومد :)
شعرایی که ازشون خوشم اومده رو میذارم
تا جایی بشه با نام شاعر...
تگ ها
پیوند های روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان